بهار بیشتر از آنکه شبیه رستاخیر باشد، شبیه زندگی است. زندگی‎ای که بالا و پایین دارد و فراز و فرود. روزهای بهار غیرقابل پیش‎بینی‎اند. آفتاب ملایم صبح ناگهان در پسِ رگبار تند خشمگین پنهان می‎شود. به گرمای دم ظهر نمی‎توان تکیه کرد؛ شاید عصری سرد در انتظار باشد. حال بهار دائم یکسان نیست، درست مثل زندگی و این دلیلی محکم بر این نیست که غم نخوریم.


بهار شکوه‌مند آغاز می‌شود. با شکوفه‌های سیب و گیلاس، با عبور از زمستان. اما بهار پایان خواهد داشت، پایانی زود. در این چند روزه گذرا، بهار هر لحظه به رنگی است و با صدهزار جلوه، خودنمایی می‌کند. گاهی شاد است و گاهی گرفته و پر از غم. گاهی باد با برگ‌های شکوفه‌های هلو می‌رقصد و گاهی رگبار بر دشت‌های تازه سبز تازیانه می‌زند و آسمان می‌غرد و خشم‌گین است. چقدر بهار شبیه زندگی است. کوتاه، ناپایدار، هزار رنگ.


به بهار نمی‌توان دلخوش بود و نمی‌توان امید بست. به هیچ هزاررنگ زودگذری نمی‌توان دل بست. اما می‌توان با بهار خوش بود. با جلوه‌های هر لحظه‌اش، با رقص نسیم‌هایش توی برگ‌های همیشه سبز کاج و شکوفه‌های نورسته‌ آلو. با باران‌های کوتاه چند دقیقه‌ای‌اش و رنگین‌کمان‌های آسمان نیمه آفتاب و نیمه‌بارانش. با خورشید تند و ابرهای سیاه خوفناکش. با بهار می‌توان خوش بود، درست شبیه زندگی.


|

این را چند سال پیش برای پنجروز نوشته بودم.

تیزی‌تر از تیزی، بی‌خین و خین‌ریزی

ستیز شاعران و آرایش‌گران شیراز

برای معدن‌چیان آزادشهر

بهار ,گاهی ,زندگی ,شبیه ,نمی‌توان ,شکوفه‌های ,شبیه زندگی ,با بهار ,و گاهی ,بهار هر ,است و

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ طب سنتی طبیب من سایت تخصصی پایان نامه های دانشگاهی دانلود طرح تعالی یک فنجان خاطره لاستیک فروشی داودآبادی خدمات ترجمه آموزش کسب درآمد اینترنتی آرمین دهقان طراحی سایت ، سئو ،تبلیغات در گوگل وبلاگ وادی علم